اهمیت مدیریت راهبردی


مدیریت استراتژیک یا مدیریت راهبردی چیست؟

برای رسیدن به هدف (هدف شخصی یا هدف سازمانی) لازم است استراتژی تعیین کنیم، استراتژی یعنی مسیر و راه‌های رسیدن به خواسته‌ها و اهدافمان. وقتی راه‌های ممکن رسیدن به خواسته‌ها را پیدا کردیم و بهینه‌ترین آن‌ها را از سایر راه‌ها جدا کردیم، برای رسیدن به آن برنامه‌ریزی می‌کنیم، که به این کار برنامه‌ریزی استراتژیک می‌گویند. در این مقاله با تعریف و مفهوم مدیریت استراتژیک یا مدیریت راهبردی آشنا می‌شویم.

برنامه‌ریزی استراتژیک شامل برنامه (Plan) و اقدام (Action) می‌باشد. این برنامه باید مدیریت شود تا به درستی اجرا شود و ما را به هدفمان برساند. مدیریت کردن برنامه استراتژیک، مدیریت استراتژیک نام دارد. در ادامه بیشتر راجب هر دو موضوع صحبت و تفاوت آن‌ها را بررسی خواهیم کرد.

مدیریت استراتژیک، ما را در مسیر رسیدن به اهدافمان هدایت می‌کند و به ما کمک می‌کند تا بفهمیم کجای مسیر قرار داریم و به کجا می‌خواهیم برویم همچنین به عوامل و موانع خارجی و داخلی رسیدن به هدف توجه دارد تا با انعطاف پذیری و تغییر استراتژی، مدیریت وضع موجود از مسیر منحرف نشود یا مسیر جدیدی را انتخاب کند که آن را به هدف برساند.

مدیریت استراتژیک ابتدا مسائل را تحلیل می‌کند و سپس یک یا چند راهبرد بهینه پیشنهاد می‌دهد.

برنامه‌ریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک زیرمجموعه مدیریت استراتژیک هستند.

به زبان ساده برنامه‌ریزی استراتژیک، به معنای تعیین اهداف سازمان و تفکر استراتژیک، به معنای انجام کارهایی است که ما را به اهدافمان می‌رساند.

آنچه در این مقاله می‌خوانید

4 مرحله مدیریت استراتژیک

  • تحلیل وضعیت موجود (Initial Analysis)

بخش مدیریت سازمان باید شرایط داخلی و خارجی سازمان را تحلیل و بررسی و اطلاعات را جمع آوری کند و اقداماتی در جهت بهبود وضعیت موجود داشته باشد.

  • تدوین استراتژی (Strategy Formulation)

بعد از تحلیل وضعیت و کسب اطلاعات، در مرحله تدوین استراتژی باید با کمک از مرحله اول بهترین استراتژی برای رسیدن به اهداف سازمان را انتخاب کرد، این کار را مدیران سازمان انجام می‌دهند.

تدوین استراتژی با در نظر گرفتن ماتریس SWOT یعنی نقاط ضعف، نقاط قوت، تهدیدها و فرصت‌های سازمان می‌باشد.

  • اجرای استراتژی (Strategy Implementation)

مهم‌ترین مرحله مدیریت استراتژیک به شمار می‌رود. این بخش پس از تدوین استراتژی با ایجاد اهداف کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلند‌مدت و با تخصیص دادن منابع، ایجاد انگیزه برای کارکنان و استفاده از گروه مدیریت منابع انسانی اقدام به اجرای برنامه استراتژیک می‌کند.

  • ارزیابی استراتژی (Strategy evaluation)

در این بخش بررسی می‌شود که:

  • آیا برنامه طبق آنچه انتظار می‌رفت اجرا شده و سازمان به موفقیت رسیده است یا خیر؟
  • آیا به اهدافی که داشتیم و پیش‌بینی کردیم رسیدیم یا خیر؟
  • و همچنین آیا افراد توانستند آن را به اجرا درآورند یا خیر؟

با یافتن پاسخ این پرسش‌ها، مدیران ارزیابی عملکرد انجام می‌دهند و طبق پاسخی که دریافت می‌کنند با انجام اصلاحات، استراتژی جدیدی ایجاد خواهند کرد.

باید این اصل را در نظر گرفت که موفقیت دیروز، موفقیت امروز را تضمین نمی‌کند.

ارزیابی استراتژی شامل سه فعالیت مهم است

  1. بررسی عوامل داخلی و خارجی مؤثر
  2. اجرای استراتژی‌ها
  3. سنجش عملکرد و انجام اقدامات اصلاحی

مدیریت راهبردی (مدیریت استراتژیک) چه مزایایی دارد؟

مدیریت استراتژیک مزایای زیادی برای سازمان دارد. از جمله آن‌ها:

  • استفاده بهینه از منابع
  • تخصیص بهینه منابع
  • کاهش زمان رسیدن به اهداف سازمانی
  • کاهش هزینه‌های سازمان
  • تقویت ارتباط بین مدیران و کارمندان (کار تیمی)
  • توانمند‌سازی کارکنان سازمان
  • سازمان خلاقانه عمل می‌کند و دارای ابتکار عمل است (مشارکت افراد مختلف در سازمان)
  • نگرش عمیقی به آینده دارد وآن‌را پیش‌بینی می‌کند

از دیگر مزایای مدیریت استراتژیک می‌توان موارد زیر را عنوان کرد:

یکی از مهم‌ترین مزیت‌های مدیریت استراتژیک، بهتر بودن از رقبا و ایجاد ارزش برای سازمان است که شما را از رقیب‌هایتان متمایز می‌کند.

سازمان باید همواره با تغییرات بازار همراه باشد و برای آن استراتژی مناسبی ایجاد کند و خود را از سایر رقبا برتر و متمایزتر کند.

از مزایای مدیریت استراتژیک رشد و توسعه پایدار است. این مزیت باعث می‌شود سازمان همواره روبه جلو حرکت و پیشرفت کند؛ زیرا با بهینه‌سازی عملکردِ خود، بازدهی را بالا می‌برد و در نتیجه کارها اثربخش خواهد بود و سازمان به بهره‌وری خواهد رسید.

اگر مدیریت استراتژیک در سازمان اجرا شود موجب منسجم شدن بخش‌های مختلف سازمان خواهد شد. از آن‌جایی که سازمان مانند یک سیستم است و بخش‌های مختلف آن باهم ارتباط دارند، انسجام بخشیدن به آن باعث پیشرفت سازمان خواهد شد. علاوه بر بخش‌های مختلف سازمان، این انسجام می‌تواند درگروه‌های مختلف کارکنان هم ایجاد شود.

منسجم شدن کارکنان با همدیگر و ایجاد انگیزه برای آن‌ها موجب پیشرفت و بهره‌وری چشمگیر سازمان می‌شود.

پیش‌تر گفتیم مدیریت استراتژیک به معنای نگاه روبه جلو و آینده است. اگر مدیران سازمان همیشه از مدیریت استراتژیک استفاده کنند، راه‌های مقابله با چالش‌های پیش‌رو را خواهند آموخت و اگر مدیران سعی کنند عملکرد بهتری داشته باشند بهتر می‌توانند با چالش‌ها کنار بیایند و سازمان را تعالی بخشند.

چرا باید از مدیریت استراتژیک در سازمان ها استفاده کرد؟

ویژگی های مدیریت استراتژیک:

  • آینده‌نگر است و مدیریت عالی مسئول آن می‌باشد:

وظیفه رسیدگی و مدیریت استراتژیک برعهده مدیران عالی رتبه سازمان است؛ زیرا در مدیریت استراتژیک، مدیران به آینده سازمان و چشم‌انداز آن توجه دارند.

مدیریت استراتژیک به افق‌ِ برنامه و اهداف بلندمدت می‌نگرد و به این فکر می‌کند که سازمان در این زمان تعیین شده چگونه تغییر خواهد کرد و لازم است که چه کارهایی انجام شود تا به اهداف برسد.

  • سازمان را مانند یک سیستم تماشا می‌کند:

مدیریت استراتژیک دید سیستمی دارد؛ یعنی از تاثیر قسمت‌های مختلف سازمان بر کل سازمان آگاه است و می‌داند عوامل داخلی اگر تغییر یابند برکل سازمان تاثیر خواهد گذاشت و قسمت‌های دیگر سازمان نیز تغییر خواهند کرد؛ زیرا اجزای داخلی سازمان در محیط داخلی خود با هم در ارتباط و در تعامل‌اند و از یکدیگر تاثیر می‌پذیرند.

مدیریت استراتژیک علاوه‌بر عوامل داخلی به تاثیر عوامل خارجی نیز توجه می‌کند.

  • به مدیران رده‌ پایین نیز مسیر را نشان می‌دهد:

مدیریت استراتژیک، تصمیمات سازمان، اهداف سازمان و فعالیت‌هایی که در سازمان باید انجام شوند را تعیین می‌کند، به گونه ای که مسیر را برای افراد مختلف سازمان نشان می‌دهد و آن‌ها را راهنمایی می‌کند.

در واقع برای تمامی برنامه‌های دیگر در سطوح سازمانی زمینه اساسی را ترسیم می‌کند و موجب هدایت تمامی سازمان می‌شود.

مدیریت راهبردی با چه چالش هایی روبرو است؟

علل‌هایی وجود دارند که موانع سرِ‌راه مدیریت استراتژیک (مدیریت راهبردی) می‌شوند و باعث می‌شوند یک سازمان طبق برنامه‌ریزی پیش نرود و در نهایت به شکست برسد.

از طرفی دلایلی وجود دارد که سازمان‌ها و مدیران علاقه چندانی به اجرای روند و اصول مدیریت استراتژیک نداشته باشند که در ادامه به آن‌ها اشاره خواهیم کرد.

پیش‌تر گفتیم هر انسان باهوشی می‌داند موفقیت‌های گذشته، موفقیت‌های آینده را تضمین نمی‌کند؛ بنابراین برخی از مدیران سازمان‌ها به موفقیت‌های قبلی و روش‌های قبلی که باعث موفقیتشان شده بود بسنده کرده و تصور می‌کنند که هر چه بشود و حتی هر تغییری که در محیط، در بازار و در سازمان رقیب رخ بدهد، بازهم موفق خواهند بود؛ اما غافل از این‌که با وجود تغییرات احتمالی که در محیط، یعنی عوامل خارجی و داخلی سازمان به وجود خواهد آمد، مانع موفقیت آن‌ها خواهد بود.

  • نالایق بودن و خود فریبی مدیران عالی و عدم اطلاع آن‌ها از وضعیت موجود سازمان:

اگر مدیران صلاحیت لازم را برای اداره سازمان نداشته باشند، آگاهی کافی برای پی‌بردن به شرایط نامساعد یا شرایط مطلوب سازمان را نخواهند داشت، که در هر دو حالت به ضرر سازمان تمام خواهد شد و شرایط را برای موفقیت سازمان، نامطلوب خواهد کرد.

آن‌ها برای رهایی خود از چالش‌های موجود، خود را فریب می‌دهند و با آوردن استدلال‌های مختلف سعی در حل مسائل می‌کنند که در نهایت به ضرر خود آن‌ها تمام خواهد شد.

ثابت ماندن در شرایط فعلی و گرفتار روزمرگی شدن از تله‌های موفقیت است، که نه تنها هر سازمانی بلکه هر شخصی در مسیر رسیدن به خواسته‌ها و اهداف خود ممکن است به آن دچار شود.

این وضعیت به گونه ایست که دائما کارهای روتین روزانه انجام می‌شود و وضعیت به همان شکل که بود، باقی می‌ماند و پیشرفتی مشاهده نمی‌شود. برای رهایی یافتن از وضعیت فعلی نیاز است با انتخاب استراتژی‌های جدید برنامه استراتژیک جدید تعیین کنند و در نهایت آن‌را مدیریت کنند؛ یعنی مدیریت استراتژیک را اجرا کنند.

مدیریت راهبردی با برنامه ریزی راهبردی چه تفاوت هایی دارند؟

همان‌طور که در ابتدا گفتیم برنامه ریزی استراتژیک (برنامه ریزی راهبردی)، چیدن برنامه با استراتژی‌هایی است که برای خود و یا سازمان خود انتخاب نموده‌اید و مدیریت استراتژیک (مدیریت راهبردی)، مدیریت کردن برنامه‌ریزی استراتژیک هست.

در واقع مدیریت استراتژیک یک فرآیند مدیریتی است که در صدد انجام کارهایی است که براساس برنامه‌ریزی استراتژیِک تعیین شده و سازمان را به اهداف خود می‌رساند.

لازم به ذکر است که معمولا از کلمه مدیریت استراتژیک در دروس دانشگاهی و از کلمه برنامه‌ریزی استراتژیک در سازمان‌ها استفاده می‌شود.

تفکر استراتژیک چیست؟

تفکر استراتژیک به معنای به‌صورت استراتژیک فکر کردن است. فکری که مانند برنامه استراتژیک مکتوب و ثبت نمی‌شود و افراد در ذهن خود، به موضوعات مختلف فکر می‌کنند و تصمیماتی می‌گیرند؛ گرچه به تفکر استراتژیک اهمیت کمتری داده می‌شود اما لازمه‌ی نوشتن برنامه استراتژیک می‌باشد.

همان‌طور که گفتیم، تفکر استراتژیک زیرمجموعه یا همان پیش‌نیاز مدیریت استراتژیک می‌باشد.

تفکر استراتژیک به بهبود کسب‌وکارها کمک می‌کند اما کارش صرفا این نیست، می‌تواند کمک‌ کننده انتخاب یک راه مناسب و باکیفیت باشد. تفکر استراتژیک فقط برای مدیران عالی رتبه نیست، مدیران میانی و سایر افراد نیز می‌توانند تفکر استراتژیک داشته باشند.

ما در دوره عارضه یابی سازمانی سعی کردیم به شما آموزش بدیم تا کسب و کار و سازمانتون رو چکاپ کنین و مشکلاتش رو برطرف کنین چون مهندس صنایع پزشکِ سازمانِ!

مدیریت استراتژیک چیست و چرا مهم است؟

مدیریت استراتژیک به‌کارگیری دانش، مهارت، ابزارها و تکنولوژی‌های مورد نیاز برای فعالیت‌های مرتبط با برنامه‌ریزی استراتژیک و پیاده‌سازی استراتژی‌های مربوطه برای دستیابی به اهداف و چشم‌انداز سازمان مورد نظر است.

مدیریت استراتژیک

ستاره | سرویس روانشناسی – به طور کلی، یک جامعه، شرکت و یا حتی یک تیم کوچک برای موفقیت در کسب‌وکار مربوطه نیاز به دوراندیشی و پایبندی به چشم‌انداز مورد نظر خود دارند. در واقع، مدیر گروه باید چشم‌اندازی برای تیم، شرکت یا سازمان در نظر گرفته و با دوراندیشی نیازها و اقدامات لازم برای رسیدن به هدف را مد نظر قرار دهد. در این مقاله، به تشریح مفهوم مدیریت استراتژیک در راستای دستیابی به اهداف سازمان پرداخته و اهمیت برخورداری از این علم را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

مدیریت استراتژیک چیست و چرا مهم است؟

چرا مدیریت استراتژیک مهم است؟

با توجه به آنچه که در بخش مقدمه به تشریح آن پرداختیم، می‌توان گفت که آینده‌نگری مدیران در یک کلام «مدیریت استراتژیک» نامیده می‌شود. در واقع، مدیران ارشد تیم با برخورداری از این علم و به‌کارگیری آن می‌توانند به رشد سازمان کمک کرده، به هدف مورد نظر رسیده و در شرایط بحرانی نیز به خوبی از چالش‌های پیش رو عبور کنند.

مفهوم مدیریت استراتژیک چیست؟

پیش از بررسی مفهوم «مدیریت استراتژیک» بهتر است با مفهوم استراتژی آشنا شویم. در واقع، طبق تعریف ارائه‌شده از سوی سازمان بین‌المللی ISO، «استراتژی» به مجموعه‌ای از فعالیت‌های برنامه‌ریزی‌شده در جهت دستیابی به یک هدف کلی اشاره دارد. به عبارتی، مدیران ارشد تیم متناسب با فعالیت‌های برنامه‌ریزی‌شده (استراتژی‌های تدوین‌شده) به منظور بهره‌برداری از منابع، شیوه‌ ارتباطات سازمانی با بازار، رقبا و سایر عوامل محیطی تأثیرگذار بر سازمان برنامه‌ریزی می‌کنند. به علاوه، برنامه‌ریزی با استفاده از استراتژی‌های راهبردی به منظور دستیابی به اهداف سازمان نیز «برنامه‌ریزی استراتژیک» نامیده می‌شود.

مدیریت استراتژیک چیست و چرا مهم است؟

بنابراین «مدیریت استراتژیک» عبارت است از فراهم کردن چارچوبی مناسب برای مدیریت هر یک از فازهای چرخه برنامه‌ریزی استراتژیک از مرحله تدوین راهکارهای ضروری تا دستیابی به هدف مد نظر. به بیان ساده‌تر می‌توان گفت که مدیریت استراتژیک به سازمان کمک می‌کند تا دریابد که در حال حاضر در چه موقعیتی قرار دارد و قصد دارد تا به چه جایگاهی برسد. به عبارتی، این سیستم عوامل محیطی داخلی و خارجی را بررسی کرده و سپس استراتژی‌های مناسب به منظور موفقیت سازمان را تدوین، اجرا، ارزیابی و کنترل می‌کند.

مدیریت استراتژیک چیست و چرا مهم است؟

به عبارتی، این فرآیند امکانی را برای سازمان فراهم می‌آورد تا بدین وسیله بر مشکلاتی غلبه کنند که منجر به کسب نتایج ضعیف در روند دستیابی به چشم‌انداز مورد نظر می‌شوند. به علاوه، در هر یک از فازهای برنامه‌ریزی استراتژیک، جزئیاتی دقیق در راستای موفقیت سازمان ارائه می‌شوند که همین امر موجب می‌شود تا روند برنامه‌ریزی استراتژیک قابلیت ارزیابی و پیگیری داشته و بتوان به خوبی در راستای اهداف سازمان گام برداشت.

مزایای به‌کارگیری مدیریت استراتژیک جهت دستیابی به اهداف سازمان

مدیریت استراتژیک در راستای دستیابی به اهداف سازمان، مستقل از رویکرد برنامه‌ریزی بوده و می‌توان آن را متناسب با فرآیندهای سازمان مورد نظر پیاده‌سازی کرد. به علاوه، مدیریت استراتژیک هر شرکت یا سازمان اطلاعاتی دقیق در رابطه با هر یک از فازهای برنامه استراتژیک مربوطه را شامل می‌شود.

۱. حفظ ارتباط و وابستگی مابین بخش‌های مختلف

از سوی دیگر، این اهمیت مدیریت راهبردی روش منجر می‌شود تا ارتباط و وابستگی مابین بخش‌های مختلف برنامه استراتژیک حفظ شده و بدین ترتیب راهی مناسب برای پیشبرد چرخه برنامه‌ریزی استراتژیک فراهم آورده شود.

۲. رسیدن به چشم انداز مورد نظر

به علاوه، با استفاده از تکنیک‌های مدیریت استراتژیک می‌توان به صورت مؤثرتری فازهای مختلف برنامه‌ریزی استراتژیک را طی کرده و در نهایت به چشم‌انداز مورد نظر سازمان دست یافت. همچنین این فرآیند امکان پشتیبانی جهت مدیریت ریسک بخش‌های مختلف برنامه راهبردی سازمان را فراهم می‌کند.

۳. امکان برنامه‌ریزی به صورت پویا

از دیگر قابلیت‌های این علم می‌توان به امکان برنامه‌ریزی به صورت پویا و اعمال تغییر در بخش‌های مختلف برنامه مورد نظر اشاره کرد.

۴. نظارت بر روند چرخه برنامه تدوین شده

همچنین با به‌کارگیری تکنیک‌های مدیریت استراتژیک می‌توان بر روند چرخه برنامه‌ی تدوین‌شده نظارت داشته، کیفیت آن را تحلیل کرده و روند پیشرفت برنامه راهبردی سازمان را مورد ارزیابی قرار داد.

۵. مدیریت شرایط بحرانی

در نهایت، این فرآیند اطلاعاتی مناسب به منظور تصمیم‌گیری استراتژیک در شرایط بحرانی سازمان ارائه می‌دهد.

مدیریت استراتژیک چیست و چرا مهم است؟

برنامه‌ریزی استراتژیک از چه فازهایی تشکیل شده است؟

همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، چرخه برنامه‌ریزی استراتژیک، مستقل از رویکرد مورد استفاده برای توسعه یک برنامه استراتژیک بوده و شامل پنج مرحله است که عبارتند از:

  • تحلیل نیازهای تیم، شرکت یا سازمان در راستای دستیابی به هدف مورد نظر
  • طراحی برنامه‌ای متناسب با نیاز سازمان جهت دستیابی به چشم مورد نظر و عبور از شرایط بحرانی هر یک از طرح‌های تدوین‌شده و انتخاب طرحی متناسب با شرایط سازمان
  • پیاده‌سازی راهبرد انتخاب‌شده و مدیریت زمان اجرای هر یک از فازها
  • ارائه اطلاعات مورد نیاز جهت اتخاذ تصمیمات استراتژیک در سازمان

اهمیت برنامه ریزی استارتژیک در مدیریت استراتژیک

به عبارتی، هر یک از فازهای فوق پس از اتمام فاز قبلی آغاز شده و سپس در پایان مرحله پنجم از سر گرفته می‌شوند، بدین معنی که پس از ارائه اطلاعات مورد نیاز جهت اتخاذ تصمیمات استراتژیک در سازمان مجدداً نیازهای افراد، شرکت یا سازمان تحلیل شده و در صورت نیاز تغییرات لازم در برنامه اعمال می‌شوند. در همین راستا، چرخه برنامه‌ریزی استراتژیک برخلاف سالیان گذشته به فرایندی پویاتر تبدیل شده است که بدین ترتیب می‌توان متناسب با نیاز تیم، سازمان یا شرکت تغییرات مورد نظر را در هر یک از فازهای آن اعمال کرد. به عبارت بهتر، در چرخه جدید از برنامه‌ریزی استراتژیک مدیریت تغییرات باید به صورت دقیق‌تری انجام شود تا از ایجاد اختلالات و بی‌نظمی‌های احتمالی در روند مربوط به مسائل مدیریتی کاسته شود.

چرا مدیریت استراتژیک مهم است؟

در این بخش، برخی از بارزترین دلایل اهمیت به‌کارگیری مدیریت استراتژیک برای یک تیم، شرکت یا سازمان را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

۱. رسیدن به اهداف و چشم انداز سازمان

سازمان‌ها می‌توانند با به‌کارگیری مدیریت استراتژیک و با تمرکز بر جزئیات برنامه‌ریزی استراتژیک به نتایج، اهداف و چشم‌انداز مورد نظر خود برسند. به علاوه، مدیریت راهبردی راهنمایی جامع برای ایجاد برنامه‌هایی واضح، ساده و قابل‌درک فراهم می‌کند، به طوری که این برنامه‌ها به خوبی ساختار یافته بوده با پیروی از آن‌ها می‌توان به اهداف مورد نظر دست یافت.

۲. تحلیل و بررسی کیفیت برنامه

همچنین با برخورداری از علم مدیریت استراتژیک می‌توان اطلاعاتی دقیق و روشی مناسب برای ارائه، تحلیل و بررسی کیفیت برنامه مورد نظر ارائه کرد. به عبارت بهتر، این سیستم یکسری روش استاندارد را برای ارزیابی طرح‌های استراتژیک، ارائه اطلاعاتی ارزشمند به مدیران جهت اولویت‌بندی و انتخاب طرح‌های استراتژیک مناسب فراهم می‌کند.

۳. مدیریت فازهای مختلف برنامه ریزی استراتژیک

به علاوه، از جمله دیگر دلایل اهمیت مدیریت استراتژیک می‌توان به قابلیت مدیریت فازهای مختلف برنامه‌ریزی استراتژیک با استفاده از اطلاعات جمع‌آوری شده در مرحله طراحی اشاره کرد. در واقع، این سیستم امکان نظارت بر اجرای برنامه، پیگیری روند پیشرفت، نظارت بر صحت اجرای هر فاز و رفع ریسک‌های احتمالی را فراهم می‌کند.

۴. تعریف چرخه اتفاقات غیرقابل پیش بینی

همچنین مدیریت استراتژیک قابلیت بررسی مجدد چرخه مربوط به اتفاقات غیرقابل‌پیش‌بینی و درخواست‌های متناسب با نیاز تیم، شرکت یا سازمان را فراهم می‌آورد به طوری که با ارزیابی و اولویت‌بندی هر یک بر اساس استانداردهای تدوین‌شده در برنامه‌ریزی استراتژیک و اعمال تغییرات مورد نظر می‌توان برنامه‌ای متناسب با نیاز سازمان تنظیم کرد.

۵. دیگر ویژگی‌ها

از سوی دیگر، مدیریت استراتژیک امکان نظارت بر شاخص‌های کلیدی عملکرد، بررسی شاخص‌های پیش‌بینی ریسک، آنالیز شاخص‌های نحوه عملکرد برنامه و سایر عوامل محیطی خارجی که نشان‌دهنده تغییرات بازار بالقوه هستند را فراهم می‌کند.

جمع‌بندی

با توجه به آنچه که در این مقاله بیان شد، چنانچه تیم، شرکت یا سازمانی دارید که نیاز به هماهنگی بخش‌های مختلف یا گروه‌های مختلف در راستای دستیابی به اهداف کوتاه‌مدت یا بلندمدت داشته باشد، احتمالاً به تدوین نوعی مدیریت استراتژیک نیاز دارید. داشتن هوش تجاری قوی نیز به شما در مدیریت استراتژیک بهتر کمک شایانی خواهد کرد، به همین خاطر پیشنهاد می‌کنیم با کاربرد هوش تجاری در تصمیم گیری سازمان‌ها آشنا شوید. آیا تا به حال قوانین مربوط به مدیریت استراتژیک را به کار گرفته‌اید؟ آیا با چالش‌های پیش رو در جهت دستیابی به اهداف تیم خود آگاه هستید؟ نظرات، تجربیات و پیشنهادات خود را در این باره با ما و کاربران ستاره در میان بگذارید.

مدیریت راهبردی و سه نکته کاربردی برای عملکرد بهتر مدیران ارشد

مدیریت راهبردی ، واژه‌ آشنایی برای فعالان عرصه کسب‌و‌کار است. کریس بردلی، لول بریان و سون اسمیت در کتاب «مدیریت سفر راهبرد»، صرف زمان بیشتر برای راهبرد از جانب تیم ارشد مدیریت را روشی قدرتمند برای رویارویی با محیط بسیار متغیر دنیای امروز می‌دانند. ‌

ایران مدیر، در این مقاله به بررسی این سه نکته درروند مدیریت راهبردی پرداخته است.

این تغییرات بسیار مهم‌اند. هنوز هم در تعدادی از شرکت‌ها، راهبردهای قدیمی به کار می‌رود. این راهبرد در دیگر شرکت‌ها هم محدود به گروه کوچکی می‌شود که تحت رهبری یک رئیس راهبردشناس قرارداد و این فرد هم حافظ منافع خود یا مدیرعامل است.

به‌ندرت تمامی اعضای تیم مدیریت ارشد به‌عنوان بازوان راهبردی محکم در یک شرکت فعالیت می‌کنند. برخی مدیران به خاطر تخصص کاری به رتبه‌ مدیریت عالی می‌رسند؛ درحالی‌که دیگران مثل رؤسای واحدهای کسب‌وکار و حتی برخی مدیران در قسمت اجرایی، قدرت بسیار بیشتری دارند، ولی تفکر و مدیریت راهبردی چندان مناسبی ندارند. در برخی شرکت‌ها هم به سمت مدیر ارشد راهبردی اهمیت زیادی داده می‌شود؛ درحالی‌که تعدادی از مدیران اجرایی همین نقش را ایفا می‌کنند. بر اساس مصاحبه‌هایی که چند سال اخیر با این مدیران انجام شد، خودشان معتقدند که برای این کار، آمادگی لازم را ندارند.

این مقاله مبتنی بر همین مصاحبه‌هاست و درزمینه‌ ایجاد راهبردها، به‌کارگیری رویکردهای برنامه‌ریزی و اجرای برنامه‌های پرورش قابلیت راهبردپردازی در کنار مدیران متعدد بهره می‌برد. در این مقاله، به سه نکته اشاره کرده‌ایم تا هر مدیری بتواند به عملکرد و مدیریت راهبردی‌ برسد. این نکات بسیار ساده‌اند و طبق مصاحبه‌ها و تجربه‌ها، به عنوان مهارت‌های اصلی هر راهبردشناسی محسوب می‌شوند. اجرایی شدن این نکات نیازمند تلاش جدی است. همچنین مثال‌هایی را برای اجرای عملی هر نکته ارائه داده‌ایم تا نشان دهیم که این کار غالباً به معنای تقویت غرایز مبتنی بر تجربه با استفاده از دیدگاه‌های تازه است.

مدیریت راهبردی در صنعت خود را بشناسید

مدیران باگذشت زمان به سطوح سازمانی بالاتر می‌رسند و در طول برنامه‌های آموزشی مدیریت یا MBA، در جلسات آموزشی شرکت می‌کنند یا در مسیر شغلی با مجموعه‌ای از چهارچوب‌های استراتژی اصلی آشنا می‌شوند. این چهارچوب‌ها قابلیت کاربرد در هر صنعتی را دارند که نقطه قوت آن‌ها به شمار می‌آید.

البته این قابلیت کاربردی تا حدی هم مشکل‌ساز است. هنگامی‌که موضوع مدیریت راهبردی در قلمرو گروه وسیع‌تری از مدیران قرار می‌گیرد باید تفکر راهبردی درزمینه‌ آن صنعت هم آموخته شود. این امر تنها در حین بررسی راهبرد اصلی کفایت نمی‌کند، بلکه مدیران باید عوامل اقتصادی، روانشناسی و قوانین صنایع خودشان را موردمطالعه قرار داده، بشناسند و درونی‌سازی کنند تا این زمینه‌ آموزشی به‌طور مستمر، راهنمای راهشان شود.

برای مثال، تفکر مدیریت راهبردی در صنعت فناوری‌های برتر شامل شناخت دقیق موضوعات راهبردی مثل اثرات شبکه، چهارچوب‌ها و استانداردها می‌شود. این تفکر در بخش‌های خدماتی شامل شناخت پیامدهای اقتصادی نظام قانون‌گذاری (و عملیات‌های راهبردی مرتبط با آن) می‌شود. رهبران در حوزه‌ معدنکاری باید پیامدهای راهبردی، نمودارهای هزینه، نظریه‌ بازی و ارزیابی گزینه‌های واقعی را بشناسند؛ افزون براین باید نسبت به ذی‌نفعان حاضر در محیط قانون‌گذاری و اجتماعی حساسیت به خرج دهند؛ زیرا بسیاری از آن‌ها تأثیر مستقیمی بر روی فرصت‌های ارزش‌آفرین دارند.

پیشینه‌ پژوهشی قدرتمندی درباره‌ مدیریت راهبرد در صنایع خاص وجود دارد که برای بسیاری از مدیران مفید خواهد بود. دوره‌های آموزشی تخصصی هم برای مدیران مفید است. برخی شرکت‌ها هم‌ گروه‌های مدیریت را به خارج از فضای اداری می‌برند تا افزون بر تمرکز روی تعیین راهبرد، به درک عمیق‌تری از یک راهبردشناس در صنایع خودشان برسند. برای مثال، دفتر مرکزی شرکتی فعال در حوزه‌ مواد خام در اروپا، کل گروه رهبری خودش را به مدت به یک هفته به آسیا برد تا تفکر گروه را متحول کند.

مدیران به بررسی ۲۰ روند شکل‌دهنده به صنعت در طول یک دهه‌ بعدی پرداخته‌اند؛ بنابراین، روندها و پیامدهای آن در حوزه‌ عرضه و تقاضای محصولات سازمان را تبیین کرده‌اند. هم‌چنین به زنجیره‌ ارزش کامل صنعت خودشان توجه کرده‌اند تا بدانند که چه کسی و چرا به تولید پول پرداخته و این روندها چگونه باعث تغییر در این شرایط خواهند شد. مدیران در طول این بررسی‌ها از اینکه واسطه‌های تخصصی تا چه حد به کسب ارزش‌افزوده می‌رسند، شوکه شدند.

برخی دیگر از مدیران هم به خاطر شکست سازمان‌ها در مقابل رقبایی که برای تأمین مواد اولیه به تأمین سرمایه برای خرده فروشان می‌پرداختند، غافلگیر شدند. این گروه مدیریتی به درک بهتری از فرصت‌های صنعت خودش رسید و ایده‌های بهتری را برای کسب این فرصت‌ها مطرح کرد.

رسیدن به این نوع از درک صنعتی، یک فرایند مستمر است. ما در عرصه‌ مدیریت پویا زندگی می‌کنیم و روانشناسی فردی هم اهمیت دارد. غرایز مبتنی بر تجربه در مورد «روش انجام امور» تا حد زیادی روی ما اثر می‌گذارد و فعالیت بدون تلاش نظام‌مند، دشوار است و به‌سختی می‌توان از بینش‌های راهبردی نوظهور یا درس‌های تاریخی صنعتی اهمیت مدیریت راهبردی بهره‌برداری کرد. مدیران با استفاده از بازی‌های کثیف زمان جنگ و دیگر تجارب می‌توانند چشم‌انداز صنعتی خودشان را از دیدگاه جدیدی بررسی کنند.

در حوزه‌ شناخت اخلالگرهای احتمالی، خبره شوید

با افزایش تعداد مدیران حاضر در گفتمان مدیریت راهبردی احتمال شناسایی تغییرات مخرب شرکتی و صنعتی هم افزایش می‌یابد. این نوع تغییرات باعث ایجاد یا نابودی شرکت‌ها می‌شود.

چنین فرصتی به‌طور جادویی ظاهر نمی‌شود. برای مثال اخلال فناورانه را مدنظر قرار دهید. بسیاری از مدیران برای بالا رفتن از نردبان ترقی شرکت، نیازمند شناخت عمیق فناوری‌های اختصاصی صنعت هستند (مثل فناوری‌های تعبیه‌شده در محصولات یا روش‌های تولید شرکت)، ولی دانش بسیار کمتری در مورد روندهای فناوری برجسته مثل اثر حسگرها و ظهور «اینترنت اشیاء» دارند.

هم‌چنین بسیاری از مدیران ارشد هم تفکر در مورد این مسائل فناورانه را با رضایت خاطر به مدیر ارشد اطلاعات یا مدیر ارشد فناوری شرکت واگذار می‌کنند. بااین‌حال، این روندهای برجسته به‌احتمال زیاد زنجیره‌های ارزش را واژگون و صنایع را متحول می‌کند و به‌طور چشمگیری سبب تحول ائتلاف‌های سودآور و مزیت رقابتی می‌شوند.

پس چه باید کرد؟ برخی مدیران یک یا دو هفته را صرف بازدید از یک مرکز فناوری مثل سیلیکون می‌کنند تا شرکت‌ها، سرمایه‌گذاران و محققان را ببینند. دیگر مدیران از اعضای دوستدار فناوری در گروهشان می‌خواهند تا مسائل را به‌طور مستمر بررسی کنند و به‌صورت دوره‌ای، خلاصه‌ای را به آن‌ها گزارش دهند. می‌دانیم که برخی مدیران دارای روابط «مربیگری معکوس» با همکاران جوان‌تر و کوچک‌تر (حتی کودکانشان) هستند که این روابط بر روی فناوری و نوآوری متمرکز می‌شود.

البته هیچ جایگزینی برای دیدگاه مشتریانتان در قبال فناوری وجود ندارد؛ یک مدیر فروشگاه لوازم کودک در طول بازدید از چند فروشگاه، مادرانی را دید که قیمت محصولات در فروشگاه‌های مختلف را با گوشی هوشمندشان بررسی می‌کنند و اگر در جای دیگری به قیمت مناسب‌تری می‌رسیدند، فروشگاه را ترک می‌کردند.

بازدیدهای فروشگاهی، نحوه‌ خرید کردن مادران مدرن، تعامل میان فناوری موبایل و خرید کردن و اهمیت تبلیغات، طرح منطبق بر قیمت را مشخص کرد تا مشتریان حوزه‌ فناوری هم همچنان به خرید از فروشگاه‌ها ادامه دهند.

مدیریت راهبردی و رقبای تجاری

رقبای نوظهور هم به‌عنوان منبع اخلال‌گر دیگری هستند که به‌راحتی نادیده گرفته می‌شوند. متفکران ارشد راهبردی به‌خوبی می‌دانند که باید به رقابت توجه کنند و شرکت‌های بسیاری هم دارای نقش‌ها یا گروه‌های متمرکز بر هوشمندی رقابتی هستند. بااین‌حال، تجربه نشان داده که غالباً منابع بسیار زیادی (ازجمله انرژی روانی زیادی) صرف پیگیری فعالیت‌های رقبای قدیمی می‌شود و دیگر رقبایی که تهدید راهبردی مشابه یا بزرگ‌تری هستند، نادیده گرفته می‌شوند.

برای مثال، فرض کنید که مدیر اجرایی شرکتی نفتی با دارایی‌هایی در شرکت فلات قاره‌ انگلستان هستید. رقبایتان را به‌طور مرتب در جلسات مدیریت راهبردی و هیئت‌مدیره‌ انجمن صنعتی منطقه‌ای نفت و گاز انگلستان ملاقات می‌کنید و به‌جای فعالان آسیایی که به دنبال کسب موقعیت برتر در منطقه هستند، همه به شما توجه می‌کنند.

دقیقاً به همین دلیل، رهبران صنعتی قدیمی هنگامی‌که شرکت ملی نفت کره با نام ( Korea National Oil Corporation (KNOC در اواخر سال ۲۰۱۰ موفق به خرید شرکت دانا پترولیوم شد، شوکه شدند؛ چراکه این شرکت، بزرگ‌ترین شرکت سرمایه‌گذاری نفت و گاز انگلستان در طول چند سال بود.

این معامله نقش مهمی در سرمایه‌گذاری‌های آتی از جانب شرکت‌های نه‌چندان شناخته‌شده در صنعت نفت و گاز دریای شمال داشت. پویایی‌های مشابهی در کار معدن مشاهده شده است: شرکت‌های اصلی و پیشرفته در جهان (مثل آنگلو امریکن، BHP بیلتون و ریوتینتو) که سال‌ها باهم در رقابت بودند حالا باید فعالانی از برزیل، چین، هند و کشورهای دیگر را هم مدنظر قرار دهند.

مدیران اجرایی حوزه‌های مختلف با مشارکت در تحلیل‌های رقابتی مسئله محور، قادر به ارتقای کیفیت گفتمان مدیریت راهبردی هستند. کدام رقیب دارای مدیریت راهبردی خوبی در حوزه‌های کسب‌وکار نوظهور است؟ فناوری‌های جدید کدام‌اند و کدام شرکت در آن‌ها پیشگام است؟ کدام شرکت موقعیت ضعیف‌تری دارد و این امر در توازن رقابتی صنعت یا فرصت‌طلبی به چه معنا است؟

بررسی‌های رقابتی متمرکز بر پرسش‌های مذکور باعث شناخت جریان ارزش‌افزوده شده که با بررسی دوره‌ای شرایط مالی و کاری رقبا حاصل می‌شود. این فرایند، گروه مدیریت ارشد را از تفکر جبرگرا و خطی دور کرده و به سمت دیدگاه مبتنی بر سناریو می‌کشاند که با محیط متغیر امروزی سازگار است.

ارتباطات سازنده‌ای را تشکیل دهید

مدیریت راهبردی و ارتباطات راهبردی

مدیریت راهبردی سازنده، به ارتباطات کارآمد میان تمامی مدیران شرکت‌کننده در فرایند، اهمیت می‌دهد. برای مثال متخصصان مدل سفر راهبرد را ارائه داده‌اند که شامل ملاقات هفتگی یا دو هفتگی ۲ تا ۴ ساعته برای بررسی موضوعات راهبردی است؛ به‌طوری‌که هر مدیر باید در بررسی مسائل مشارکت کند و رهبریِ یک بحث را بر عهده گیرد.

در چنین محیطی باید به دنبال روش‌های نوآورانه‌تر برای راهبرد ارتباطی بود. این کار نیازمند نظم است، تا مدیر به درک عمیق‌تری از مسائل برسد؛ درحالی‌که ارتباطات برای آن طراحی‌شده‌اند تا همه به درک خوبی از مسائل برسند. برقراری ارتباطات نیازمند مهارت‌های جدیدی است؛ افزون بر این، تولید پیام‌های اثرگذار هم به مهارتی لازم برای یک راهبردشناس مدرن تبدیل‌شده است.

تمرین‌های تجربی، یکی از روش‌های تقویت اثربخش ارتباطات راهبردی در گروه ارشد مدیریت راهبردی است. راهبردشناسی که در کارخانه‌ کفش می‌شناسیم، می‌خواهد این نکته را خاطرنشان کند که محصولات شرکتش فاقد جذابیت و گران هستند. او کارش را با یک ماتریس دو در دو آغاز می‌کند. تا اینجایش قابل پیش‌بینی بود، ولی ماتریسش را با نوارچسب روی کف زمین واحد مدیریت می‌کشد و کفش‌های واقعی شرکت و رقبا را در آن قرار می‌دهد. همکارانش باید کفش‌ها را دسته‌بندی می‌کردند تا او به هدفش برسد.

همچنین راهبردشناس دیگری تمام بعدازظهر را صرف کندن برچسب نمونه‌هایی از شرتک‌های بوکس مردانه کرد. او از اعضای هیئت مدیره خواست تا به ترتیب قیمت، آن‌ها را مرتب کنند تا مشخص شود که کیفیت درک‌شده آن‌ها تا چه حد تحت تأثیر برندها قرار دارد و استانداردهای تولیدی در این‌ بین مطرح نیستند.

گفتنی است هرچقدر یک راهبرد بیشتر به یک سفر واقعی در زمان تبدیل شود، بررسی روش‌های حمایت از گفتمان‌ها با کمک داده‌های مرتبط و سهل‌الوصول هم اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. مدیران اجرایی تا حد امکان باید در لحظه و مبتنی بر داده‌ها و پیامدهای آن عمل کنند نه اینکه تنها به طرح پرسش‌ها بپردازند و بعد هم دو هفته منتظر بمانند تا گروه تحلیلگران به آن‌ها پاسخ دهند.

در حالت ایده‌آل هر فردی در هیئت مدیره به‌راحتی می‌تواند با حرکت انگشتش روی یک تبلت به بررسی و تحلیل داده‌ها بپردازد. گسترش دستگاه‌های مخابراتی و نرم‌افزارهای جدید هم به تولید صفحه‌گسترهای بصری‌تر و تعاملی کمک کرده‌اند تا گفتمانی پویاتر و مبتنی بر داده حاصل شود. مدیرانی که به دنبال فرصت‌های راهبردی‌تری هستند باید در حوزه‌ تبادل داده‌ها به نوآوری بپردازند و این قابلیت‌ها را در سازمان‌هایشان نهادینه کنند.

سخن آخر

در این مقاله به بررسی سه نکته مهم در مدیریت راهبردی پرداختیم. شناخت دقیق راهبردها در صنعت موردنظر، شناخت اخلال‌گرها در راهبردها و تلاش برای ایجاد ارتباط سازنده سازمانی از توصیه‌هایی بود که شرح داده شد.

آیا شما اهمیت مدیریت راهبردی در کسب‌وکارتان از موارد یادشده بهره برده‌اید و به مدیریت راهبردی اندیشیده‌اید؟ تجربه‌های خود را در این زمینه با کاربران ایران مدیر به اشتراک بگذارید.

مدیریت استراتژیک یا مدیریت راهبردی چیست؟

مارگارت رووس پگی نویسنده و مدیر مرکز دایره المعارف و یادگیری IT Whatss.com ،TechTarget است. WhatIs.com در طی سال‌ها، جوایز بسیاری کسب کرده است و در نشریات مهم مانند نیویورک تایمز، مجله تایم، USA Today، روزنامه واشنگتن تایمز، میامی هرالد، ZDNet، مجله PC و مجله Discovery به عنوان مرجع ذکر شده است. قبل از پیوستن به TechTarget در سال 2000، مارگارت در مدارس نمونه ایالتی ایالت نیویورک مشغول به آموزش علوم کامپیوتر و فناوری بود.

مدیریت استراتژیک عبارت است از برنامه‌ریزی، مانیتورینگ (پایش)، آنالیز و ارزیابی مستمر تمام الزاماتی که سازمان‌ها باید برای تحقق اهداف و مقاصدشان رعایت کنند. تغییر در محیط‌های کاری و تجاری، سازمان‌ها را ملزم کرده تا همواره استراتژی‌ خود برای رسیدن به موفقیت را ارزیابی کنند.

فرایند مدیریت استراتژیک به سازمان‌ها کمک می‌کند تا شرایط کنونی‌شان را درنظر بگیرند، استراتژی‌ها را مشخص و استفاده کنند و کارایی استراتژی‌های مدیریتی اجرا شده را، بررسی کنند.

استراتژی‌های مدیریت استراتژیک شامل پنج استراتژی اصلی شده و بسته به محیط پیرامونی به شکل‌های متفاوتی اجرا می‌شوند. این مدل از مدیریت برای پلتفرم‌های موبایل و شرکت‌هایی که همه موارد اطلاعاتی شرکت به صورت داخلی یا همان (on-premise) انجام می‌شود به‌کار می‌رود.

مزایای مدیریت استراتژیک یا مدیریت راهبردی

مدیریت استراتژیک معمولا مزایای مالی و غیر مالی دارد. این فرایند به سازمان‌ها و رهبری کمک کرده تا درباره سازمان خود فکر کرده و برای موجودیت آتی خود یعنی انجام وظایف اصلی هیئت مدیره برنامه‌ریزی کنند.

این نوع مدیریت جهت و سمت و سوی سازمان و کارکنانش را تعیین می‌کند. مدیریت استراتژیک موثر و کارآمد برخلاف طرح و برنامه‌های یکبار برای همیشه، فعالیت‌های سازمانی را به صورت مستمر برنامه‌ریزی، مانیتور و آزمایش می‌کند که نتیجه آن بازدهی عملیاتی، سهام بازار و سودآوری بیشتر خواهد بود.

مفاهیم مدیریت راهبردی

مدیریت استراتژیک براساس درک روشنی از رسالت سازمان؛ چشم‌انداز آینده‌اش؛ و ارزش‌های تعیین کننده اقداماتش شکل می‌گیرد. این فرایند مستلزم تعهد به برنامه‌ریزی استراتژیک است که خود زیرمجموعه مدیریت کسب و کار محسوب می‌شود و شامل توانایی سازمان برای تعیین اهداف کوتاه مدت و بلند مدت می‌شود.

برنامه‌ریزی استراتژیک دربرگیرنده برنامه‌ریزی تصمیمات استراتژیک، فعالیت‌ها و تخصیص منابع مورد نیاز برای تحقق این اهداف است.

سازمان‌ها به‌واسطه داشتن فرایند تعریف شده‌ای برای مدیریت استراتژی‌های نهاد خود تصمیمات منطقی اتخاذ کرده و اهداف تازه‌ را به سرعت توسعه می‌دهند تا با فناوری جدید، شرایط کسب و کار و بازار خود همسو و همراه شوند. در نتیجه، مدیریت استراتژیک به سازمان‌ها کمک کرده تا مزیت رقابتی بدست بیاورند، سهام بازار را بهبود ببخشند و برای آینده‌شان برنامه‌ریزی کنند.

پنج مرحله فرایند مدیریت استراتژیک

مکاتب و تفکرات متعددی درباره نحوه انجام مدیریت استراتژیک وجود داشته و متخصصان و مدیران چهارچوب‌های زیادی برای هدایت فرایند مدیریت استراتژیک دارند. به‌طورکلی، این فرایند معمولا پنج مرحله دارد:

  • ارزیابی سمت‌وسوی استراتژیک کنونی سازمان؛
  • شناسایی و آنالیز نقاط قوت و ضعف داخلی و بیرونی سازمان؛
  • تدوین و تهیه برنامه‌های اجرایی برای سازمان؛
  • اجرای برنامه‌های اجرایی سازمان؛
  • ارزیابی میزان موفقیت برنامه‌های اجرایی و ایجاد تغییر، زمانی که نتایج مطلوب به دست نمی‌آید.

ارتباط موثر، جمع‌آوری داده و فرهنگ سازمانی هم نقش مهمی در فرایند مدیریت استراتژیک دارند به خصوص در شرکت‌های بزرگ و پیچیده. فقدان ارتباط و فرهنگ سازمانی منفی باعث ناهمسویی برنامه مدیریت استراتژیک سازمان و فعالیت‌ واحدها و بخش‌های تجاری مختلف می‌شود.

بنابراین، مدیریت استراتژی شامل آنالیز تصمیمات تجاری میان‌کارکردی پیش از اجرا می‌شود تا مطمئن شویم که با طرح و برنامه‌های استراتژیک همسو هستند.

انواع استراتژی های مدیریت استراتژیک

انواع استراتژی‌های مدیریت استراتژیک در گذر زمان تغییر کرده‌اند. ریشه نظم جدید و امروزی این مدل مدیریت به دهه 1950 و 1960 برمی‌گردد.

Peter Drucker از جمله تفکران برجسته در این زمینه است که گاهی او را پدر بنیانگذاری مطالعات مدیریت می‌نامند. ایده اصلی که دروکر مطرح کرده این است که هدف کسب‌وکارها مشتری آفرینی است، و این خواست مشتری است که تعیین‌کننده کسب و کار است. شغل اصلی مدیریت، جمع‌آوری منابع و توانمندسازی کارکنان است تا به خوبی به نیازها و اولویت‌های نوظهور مشتریان بپردازند.

Theodore Levitt استاد دانشکده بازرگانی هاروارد در دهه 1980 استراتژی متفاوتی متمرکز بر مشتری ارائه داد که کاملا با استراتژی قبلی تفاوت دارد و بر تولید تاکید داشت یعنی تولید محصولی با کیفیت متضمن موفقیت است.

شایستگی ویژه (Distinctive competence) اصطلاحی است متمرکز بر ایده شایستگی‌های محوری و مزیت رقابتی در نظریه مدیریت استراتژیک که Philip Selznick محقق حقوق و جامعه‌شناسی در سال 1957 مطرح کرد. در نتیجه چهارچوب‌هایی برای ارزیابی نقاط قوت و ضعف سازمان‌ها در رابطه با تهدیدات و فرصت‌های محیط بیرونی ارائه شدند.

Henry Mintzberg دانشمند و محقق کانادایی حوزه مدیریت به این نتیجه رسیده که فرایند مدیریت استراتژیک می‌توانست نسبت به آنچه که نظریه‌پردازان مدیریتی تصور می‌کردند پویاتر و غیرقابل‌پیش‌بینی‌تر باشد. هنری مینتزبرگ در مقاله‌ «مفهوم استراتژی 1: پنج نکته برای استراتژی» در سال 1987 عنوان می‌کند که «حوزه مدیریت استراتژیک صرفا نمی‌تواند به یک تعریف واحد و تنها از استراتژی اکتفا کند.» او پنج تعریف از استراتژی و روابط متقابل بین آن‌ها را مطرح می‌کند:

  • طرح و برنامه: استراتژی به عنوان انجام کار آگاهانه و عامدانه برای برآمدن از پس موقعیت‌ها.
  • اجرا: استراتژی به عنوان مانوری برای برتر بودن از رقیب که می‌تواند بخشی از برنامه هم باشد.
  • الگو: استراتژی از ثبات در رفتار می‌آید خواه عامدانه و آگاهانه باشد یا نباشد، و مستقل از طرح و برنامه است.
  • موضع و موقعیت: استراتژی به عنوان نیروی میانجی یا هماهنگی بین سازمان و محیط.
  • چشم‌انداز: استراتژی به عنوان مفهوم یا روش دیرینه ادراک دنیا، مثلا پیشتاز تهاجمی در مقابل پیشنهاد دهنده آخر.

آنالیز SWOT

آنالیز سوات یا همان SWOT (قوت، ضعف، فرصت و تهدید) یکی از انواع چهارچوب‌های مدیریت استراتژیک است که سازمان‌ها برای ساخت و امتحان کردن استراتژی‌های تجاری‌شان به کار می‌گیرند. آنالیز سوات نقاط قوت و ضعف سازمان‌ها را شناسایی و آن‌ها را با فرصت‌ها و تهدیدهای محیط بیرونی‌اش مقایسه می‌کند. این آنالیز در واقع عوامل درونی، بیرونی و دیگر عوامل تاثیرگذار بر اهداف و مقاصد سازمان‌ها را تصریح می‌کند.

رهبران به‌ کمک این چهارچوب مشخص می‌کنند که آیا توانایی‌ها و منابع سازمان‌ها در محیط رقابتی که در آن مشغول به کار بوده و باید استراتژی‌های مورد نیاز جهت حفظ موفقیت در این محیط را پالایش کنند، موثر و کارآمد خواهند بود یا خیر.

آنالیز سوات

نقاط قوت: سازمان شما در چه زمینه‌هایی بهتر از رقیب است؟

نقاط ضعف: سازمان‌ در کدام بخش‌ها باید بهتر شود؟

فرصت‌ها: کدام روند بازار باعث افزایش فروش می‌شود؟

تهدیدها (خطرات): رقبا چه مزایایی نسبت به سازمان شما دارند؟

کارت امتیازدهی متعادل در مدیریت راهبردی

کارت امتیازدهی متعادل، سیستم مدیریتی است که اهداف استراتژیک را به مجموعه‌ای از اهداف عملکردی تبدیل کرده که محاسبه و پایش شده و در صورت لزوم تغییر می‌کنند تا از تحقق اهداف استراتژیک مطمئن شویم.

این کارت، رویکرد چهارگانه‌ای برای عملکرد سازمان دارد و سیستم آنالیز مالی سنتی از جمله معیارهایی مثل سود عملیاتی، رشد فروش و بازدهی سرمایه را به کار می‌برد. این روش شامل موارد زیر می‌شود:

  • آنالیز مشتری از جمله رضایت و حفظ مشتری؛
  • آنالیز داخلی مانند نحوه ارتباط فرایندهای تجاری با اهداف استراتژیک؛
  • و آنالیز رشد و فراگیری مثل رضایت و حفظ کارکنان، و عملکرد خدمات و سرویس‌های اطلاعاتی سازمان.

بنا به اعلام موسسه کارت امتیازدهی متعادل (Balanced Scorecard Institute): «این سیستم، نقاط بین عناصر استراتژی تصویر بزرگ مثل ماموریت و رسالت (هدف ما)، چشم‌انداز (آنچه که آرزویش را داریم)، ارزش‌های محوری و اصلی (چیزهایی که به آن اعتقاد داریم)، حوزه‌های هدف استراتژیک (تم‌ها، نتایج و یا اهداف)، و عناصر عملیاتی‌تری مثل مقاصد (فعالیت‌های بهبود مستمر)، اقدامات (یا شاخص‌های کلیدی عملکرد یا KPI ها که به عملکرد استراتژیک ختم می‌شوند)، سوژه‌ها و تارگت‌ها (میزان عملکرد مطلوب ما)، و ابتکارات (پروژه‌هایی که در رسیدن به سوژه‌ها و اهداف کمک‌تان می‌کنند) را به هم وصل می‌کند.»

  • مالی/نظارت «عملکرد مالی»
  • فرایند کسب‌وکار داخلی «بازدهی»
  • ظرفیت سازمانی «دانش و نوآوری»
  • مشتری/ذینفع «رضایت»
  • چشم‌انداز و استراتژی
  • اهداف استراتژیک
  • نقشه استراتژی
  • مقیاس‌ها و اهداف عملکرد
  • ابتکارات و اقدامات استراتژیک
  • ارزش فرهنگ سازمانی

فرهنگ سازمانی تعیین‌کننده موفقیت و شکست کسب‌وکارها و مولفه کلیدی است که رهبران استراتژیک باید در فرایند مدیریت استراتژیک لحاظ کنند. فرهنگ سازمانی، عامل اصلی در ترسیم اهداف و مقاصد سازمان‌ها، انجام وظایف و سازماندهی منابع به‌شمار می‌آید.

فرهنگ سازمانی قدرتمند به مدیران و رهبران امکان داده تا راحت‌تر کارکنان را برای انجام وظایف همسو با استراتژی‌های تعیین‌شده تشویق و ترغیب کنند. در سازمان‌هایی که از کارکنان و مدیران سطح پایین‌تر انتظار می‌رود که در استراتژی و فرایند تصمیم‌گیری دخیل شوند، فرایند مدیریت استراتژیک باید این وظیفه را به‌دوش بکشد.

خلق استراتژی‌های مناسب فرهنگ سازمانی اهمیت به سزایی دارد. اگر استراتژی سازمانی با فرهنگ سازمان نخواند، توانایی رسیدن به نتیجه مطلوب و مدنظر آن استراتژی از بین خواهد رفت.

بررسی درآمد و هزینه ها در مدیریت مالی

مدیریت مالی و راهبردی به عنوان بخش مهم مدیریت یک شرکت محسوب می‌شود که مدیران باید نسبت به آن آگاهی داشته باشند. چشم‌اندازهای سازمان مشخص می‌کند که در آینده یک سازمان باید در چه جایگاهی قرار داشته باشد. یک سازمان برای این که بتواند در دنیای پررقابت امروزی از رقبا پیشی بگیرد بهتر است مدیریت راهبردی و مالی را در دستور کار خود قرار دهد.

مدیران با توجه به آشنایی خود نسبت به وضعیت بنگاه‌های اقتصادی می‌توانند تصمیم‌های مختلفی را اتخاذ کنند. داشتن مدیریت مالی و راهبردی مناسب نیازمند یک برنامه استراتژیک است که شامل توانمندی سازمان برای رسیدن به اهداف کوتاه مدت و بلند مدت است. ارزش‌های یک سازمان باید مورد توجه قرار بگیرد تا از پیچیدگی‌های غیرضروری پیشگیری شود.

اهمیت مدیریت راهبردی


مدیریت راهبردی به اندازه بررسی وضعیت سیستم‌های مالی و امور مالی دارای اهمیت است. مدیریت راهبردی به سازمان‌های اقتصادی کمک می‌کند تا بتوانند سریع‌تر به سمت اهداف خود حرکت کنند. وجود مدیریت راهبردی صحیح می‌تواند برای ایجاد یک مزیت رقابتی برای شرکت‌ها مؤثر باشد.
مدیران زمانی می‌توانند مدیریت مالی و راهبردی مناسبی در شرکت داشته باشند که از مشاوران باتجربه بهره بگیرند. در بسیاری از موارد مدیران ارشد شرکت‌ها برای این که بتوانند در این امر موفق شوند از یک شرکت حسابداری استفاده می‌کنند. حساب جم دارای کارشناسان زبده است که می‌تواند مشاوره‌های مناسبی را به مدیران بدهد و آنان را یاری کند.


نکات مهم در مدیریت راهبردی


مدیریت راهبردی دارای حساسیت‌های مخصوص به خود است که باید با تعیین چشم‌اندازها و ارزش‌های یک شرکت آغاز شود تا بتواند اهداف بلند مدت را پشتیبانی کند. مدیر باید با درک درست از وضعیت سازمان‌ها و وجود مشاوران مختلف که مشاوره‌های مناسبی به وی بدهند به یک تصمیم درست در زمینه مدیریت راهبردی برسد.
علاوه بر موارد گفته شده مدیریت مالی نیز دارای اهمیت است چرا که مدیر مالی باید گزارشات دوره‌ای تمامی بخش‌های مختلف سازمان را برای مدیریت به شکل صحیح ارسال کند. مدیر مالی باید بتواند برای موفقیت سازمان ارتباط مناسبی بین مدیران شرکت و بخش‌های حسابرسی ایجاد کند.


بهره گیری از کارشناسان در مدیریت مالی


برای این که بتوان به اهداف تعیین شده در وضعیت شرکت دست پیدا کرد بهتر است از کارشناسان زبده و باتجربه بهره گرفت. موسسه حساب جم به دلیل داشتن کارشناسان باتجربه می‌تواند در زمینه مدیریت مالی و راهبردی بسیار عالی عمل کرده و مشاوره‌های بی نظیری را برای مدیران شرکت‌ها ارسال کند.
خدمات مختلفی توسط موسسه حساب جم انجام می‌شود که یکی از مهم‌ترین آن‌ها مدیریت مالی و راهبردی است. مدیران زمانی که از اهمیت یک تصمیم استراتژیک آگاه شوند قطعاً باید بدانند که توجه کردن به آن می‌تواند عامل موفقیت باشد.

توجه کردن به وضعیت شرکت و انتخاب استراتژی مناسب مالی و راهبردی می‌تواند تضمین کننده موفقیت شرکت و رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده باشد. مدیریت مالی صحیح در شرکت می‌تواند باعث سازماندهی مناسب شرکت شود و توان ارائه گزارش‌های مالی را برای مدیریت ارشد افزایش می‌‌دهد. شرکت‌های اقتصادی را نمی‌توان بدون داشتن مدیریت مالی در نظر گرفت.
از سوی دیگر برای ارائه یک چشم انداز مناسب و تعیین ارزش‌ها، مدیران باید مدیریت راهبردی را در نظر داشته باشند. این امر می‌تواند سازمان را خلاق کرده و از پیچیدگی‌های شرکت کم کند. مدیر استراتژیک باید دارای یک ذهن خلاق باشد و آینده نگری را به درستی انجام دهد.
در بین موارد گفته شده مدیران شرکت‌ها باید یک مشاور خبره داشته باشند، ازین رو موسسه حساب جم به دلیل داشتن کارشناسان خبره و متخصصان حرفه‌ای در این زمینه می‌توانند با بررسی مسائل پایه‌ای و ارائه جزئیات دقیق از وضعیت رقبا، مشاوره‌های مناسبی را برای مدیران ارسال کنند. قطعاً استفاده از موسسه حساب جم می‌تواند بنگاه‌های اقتصادی را به موفقیت برساند.

موسسه حساب جم با بیش از ۲۳ سال سابقه در انجام حسابرسی شرکتها، موسسات و اشخاص در حداقل زمان ، دفاعیه مالیاتی، همچنین کاهش قطعی مالیات مشاغل و اشخاص حقیقی توانسته است رضایت کامل شما عزیزان را جلب نماید. حساب جم با تهیه و تنظیم اظهارنامه های مالیاتی در اسرع وقت و استقرار بهینه حسابداری منطبق با استانداردهای حسابداری در بین برترین موسسات حسابرسی کشور قرار گرفته است. تخصصی ترین خدمات حسابرسی و حسابداری را از متخصصین و مشاوران مالیاتی حساب جم بخواهید.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.